تولده تولد ، تولد رهی جون ، هدیه هاشو میگیره با اون لبای خندون
پسر عزیزم جونممممم عمرممممم الهی که فدات شم دیدی چه زود گذشت این سه سال یه جوری زود گذشت که هنوزم خیلی از خاطراتش برام تازس خوشحالم که هستی خوشحالم که دارمت الهی که روزای زندگیت پر از شادی و مهر و محبت باشه اینجا قبل از شروع تولدت با بابا مهدی رفته بودی آرایشگاه اینجام آغاز یکم شیطنت با آوش اینم کیک تولدت از ظاهرش راضی نبودم راستش اون چیزی نبود که سفارش دادم ولی طعمش خوب بود اینم یکی از هدیه هات که با دیدنش کلی ترسیدی و گریه کردی گفتی اصلا دوس...
نویسنده :
مامی رهی
3:11